مبانی نظری خطرجویی
خلاصه ای از کار :
مقدمه :
خطرجویی در ادبیات رشد بهعنوان انجام رفتارهایی که با احتمال نتایج نامطلوب همراه است تعریف میشود ( بیث - ماروم و فسچهف ، 1997 ). بسیاری معتقدند که توانایی در شناسایی موقعیتهای بالقوه خطرناک ، و توانایی دوری گزیدن از خطرات شدید ، جزء مهمترین مهارتهایی است که فرد قادر به داشتنآنهاست چرا که هر کس در طول زندگی خود ممکن است با موقعیتهایی مواجه شود که میتواند برای او مخاطرهآمیز باشد ، مخصوصاً در دوره کودکی و نوجوانی که روبرو شدن با خطرات از اهمیت بیشتری برخوردار است ( گارون و مور ، 2004 ). این مسئله همچنین از چشماندازهای مختلف غیرتجربی نیز ( مانند ، سیاستگذاران فدرال ) تایید شده که خطرجویی کودکان و نوجوانان ، احتمال پیامدهای بزرگ را افزایش میدهد . همچنینپژوهشهای خطرجویی کودکان و نوجوانان در مبحث حقوق نوجوانان ، حفظ سلامتی و مجرمیت کیفری کاربرد دارد ( کافمن و استینبرگ ، 2000 ).
.............
ادراک خطر در نوجوانان
برخی از پژوهشگران چنین بحث کردند که کودکان و نوجوانان موقعیتهای خطرجویی را پایینتر از حد معقول ارزیابی میکنند . یکی از نظراتی که با این جریان کلی همسو و بر مبنای کارهای نظری کلاسیک استوار است ، این است که نوجوانان از لحاظ شناختی خود - محور هستند و بنابراین نسبت به آسیبپذیری شخصی در برابر پیامدهای ناگوار خطر ، سوءتفاهم دارند ( وارتانیان ، 2000 ). تحقیقات جاری در پشتیبانی از این نظریه به طور اندکی محدود است . بارون ، گراناتو ، اسپرانسا و تئوبال ( 1993 ) دریافتند ، بچههای 7 تا 15 سالهای که از آنها خواسته شده بود درباره یک مسئله پیچیده قضاوت کنند ، تمایلی به استفاده از اطلاعات قبلی درباره احتمالات و بسامد پیامدها در فرایند تصمیمگیری جاری خود نداشتند .
............
رشد هیجانی و خطرجویی
پژوهشگران اخیراً توجه به نقش بالقوه هیجانات در رفتارهای خطرجویی و فرایند تصمیمگیری را آغاز کردهاند ، به طور کاملاً آشکار ارتباط بین هیجانات و تصمیمگیری ، دوسویه است و پیامد مثبت یا منفی یک تصمیم میتواند عمیقاً احساسات تصمیمگیرنده را تحت تأثیر قرار دهد ( شوارز ، 2000 ). برخی حتی اعتقاد بر این دارند که نظریههای شناختی تصمیمگیری ، اشتباهاً بیش از حد بر احتمالات کلیشهای تأکید کردهاند وغافل از آنند که هیجانات در فرایند تصمیمگیری نقش دارند ( داهل ، 2003 ).
...............
تصمیمگیری هیجانی
شاید برجستهترین پژوهشگران تصمیمگیری هیجانی ، دامازیو ، بچارا و همکاران فرضیه شاخص جسمانی ( SMH ) باشند . فرضیه شاخص جسمانی براین اعتقاد استوار است که ، تصمیمگیری در موقعیتهای خطرناک و مبهم توسط پاسخهای هیجانی به پیامدهای مثبت و منفی هدایت میشود . هیجانات و احساسات به واسطه یادگیری پیشبینی نتایج ، به سناریوهای معین ، مرتبط میشوند . وقتی یک شاخص جسمانی منفی با یک پیامد خاص همراه میشود ، ترکیب عملکردها به عنوان یک زنگ هشدار عمل میکنند . در عوض وقتی که با یک شاخص جسمانی مثبت همراه شود ، به یک علامت مشوق تبدیل میشود ( دامازیو ، 1994